در سردر کاروانسرایی | | تصویر زنی به گچ کشیدند |
ارباب عمایم این خبر را | | از مخبر صادقی شنیدند |
گفتند که وا شریعتا، خلق | | روی زن بی نقاب دیدند |
آسیمه سر از درون مسجد | | تا سردر آن سرا دویدند |
ایمان و امان به سرعت برق | | میرفت که مومنین رسیدند |
این آب آورد و آن یکی خاک | | یک پیچه ز گل بر او بریدند |
ناموس به باد رفتهای را | | با یک دو سه مشت گل خریدند |
چون شرع نبی از این خطر جست | | رفتند و به خانه آرمیدند |
غفلت شده بود و خلق وحشی | | چون شیر درنده میجهیدند |
بی پیچه زن گشاده رو را | | پاچین عفاف می دریدند |
لبهای قشنگ خوشگلش را | | مانند نبات می مکیدند |
بالجمله تمام مردم شهر | | در بحر گناه می تپیدند |
درهای بهشت بسته میشد | | مردم همه میجهنمیدند |
می گشت قیامت آشکارا | | یکباره به صور می دمیدند |
طیر از وکرات و وحش از جحر | | انجم ز سپهرمی رمیدند |
این است که پیش خالق و خلق | | طلاب علوم رو سفیدند |
با این علما هنوز مردم | | از رونق ملک ناامیدند |
ملانصرالدین (Molla Nsrddin)...
ما را در سایت ملانصرالدین (Molla Nsrddin) دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : mollanesreddino بازدید : 84 تاريخ : شنبه 1 بهمن 1401 ساعت: 14:32